وبلاگ دانشجویان آیتی 89

وبلاگ دانشجویان آیتی 89
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان وبلاگ آیتی 89 و آدرس itsmn89.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






شوهر مريم چندماه بود که در بيمارستان بستري بود.بيشتر وقت ها در کما بود و گاهي چشمانش را باز ميکرد و هوشيار ميشد.اما در تمام اين مدت،مريم کنار شوهرش بود يک روز که او دوباره هوشياريش را بدست آورد از مريم خواست نزديک تر بيايد.مريم صندلي اش را به تخت چسباند و گوشش را نزديک دهان شوهرش برد تا صداي شوهرش را بشنود….شوهر مريم در حاليکه صدايش بسيار ضعيف بود گفت:تو در تمام مراحل زندگي کنارم بودي،وقتي که از کارم اخراج شدم تو کنار من نشسته بودي،وقتي خانه مان را از دست داديم،باز هم تو پيشم بودي و ميدوني من الان چي ميخوام بگم؟مريم درحاليکه لبخند بر لب داشت گفت چي ميخواي بگي عزيزم؟شوهر مريم گفت فکر کنم وجود تو براي من بدشانسي مياره….

 



[ سه شنبه 6 تير 1391برچسب:, ] [ 21:20 ] [ admin ]

درباره وبلاگ

جمع خودمونیه بچه های آی تی
آرشیو مطالب
امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 42
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 42
بازدید ماه : 46
بازدید کل : 2087
تعداد مطالب : 80
تعداد نظرات : 564
تعداد آنلاین : 1